خدا کنه تا بیشتر از ۹ ساله دیگه زنده بمونیم و بریم تو سال ۱۴۰۰ …
بعد هی بگیم
: شماها یادتون نمیاد ما صده سیصدیا …
خیلی فاز میده ؛ حس آثار باستانی بودن به آدم دست میده …
.
.
.
کار از فرهنگ سازی گذشته
باس منقرض شیم یه گونه جدید بیاد …
.
.
.
تا حالا به بچه ۳ ساله آدامس اُکالیپتوس اوربیت دادین ؟
بعد از بیست ثانیه ، همه شکلک های یاهو رو می تونین تو صورتش ببینین !
.
.
.
یکی دیگه از فانتزیام اینه که یه جا که خیلی شلوغه گوشیم زنگ بخوره بگم : آره ، آره ،
حواستون باشه ؛ ” زنده می خوامش “
.
.
.
روزى به لقمان هیچ نگفتند
همینطورى ساکت نگاهش کردند
آخر خودش خسته شد و گفت:از بى ادبان !
.
.
.
ﯾﻪ ﺍﺧﻼﻕ ﺧﻮﺑﯽ ﮐﻪ ﭘﺸﻪ ﻫﺎ ﺩﺍﺭﻥ ﺗﮏ ﺧﻮﺭﯾﻪ
ﺷﻤﺎ ﻓﮏ ﮐﻦ ﻣﺚ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﻫﺎ ﺭﻓﯿﻖ ﺑﺎﺯ ﺑﻮﺩﻥ،
ﯾﻪ ﺳﻮﮊﻩ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯽﮐﺮﺩﻥ ﻫﺸﺘﺼﺪ ﺗﺎ ﺍﺯ ﺭﻓﯿﻘﺎﺷﻮﻧﻮ ﻣﯽ ﮐﺸﻮﻧﺪﻥ ﺍﻭﻧﺠﺎ ﭼﻪ ﺑﻼﯾﯽ ﺳﺮﻣﻮﻥ ﻣﯿﻮﻣﺪ …
.
.
.
هروقت دلم میگیره میرم سر پیانوم …
بعدش میبینم عههه پیانو ندارم و برمیگردم رو میز ضرب می زنم !
.
.
.
بعضیا هم هستن که به هرکی میرسن میگن:
تو نیمه ی گمشده ی من هستی که دنبالت میگشتم …
خب لامصب مگه نیمه ی گمشده ی تو به چند قسمت مساوی تو جهان تقسیم شده،
که هر دفعه یکیشو پیدا میکنی ؟
.
.
.
آی بدم میاد دارم با کسی تلفنی حرف می زنم گوشی رو میده به یه بچه یه ساله !
میگه بیا با خاله/عمو حرف بزن !
آخه من دقیقا چه صحبتی باید بکنم با اون بچه ؟
.
.
.
زیر بارون تند یا باید چاقو خورد یا باید بالا سر کسى که چاقو خورده بشینى و بگى خداااااا
وگرنه همینجورى اصلا فایده نداره …
.
.
.
باران باشد
تو باشی
یک خیابان بی انتها
من میرم خونه چون مریض میشم …
اصن من از آمپول میترسم !
.
.
.
خانمه نوشته :
امروز بعد از ۳ ماه ورزش و رژیم، واستادم جلوی شوهرم که هیکلم رو ببینه
برگشته میگه: حالا دیگه فقط اخلاقت گ..هه !
.
.
.
وقتی تو ماشینید فحش ندید در برید!
ما یه بار فحش دادیم خوردیم به ترافیک…!
اصن یه وضــــــــــــــــی
.
.
.
نمیخوام از خودم تعریف کنم !
اما باور کنید تو هر مرکز خریدى که پا میذارم ، درش خود بخود واسم وا میشه !
.
.
.
تو زندگی هر دختر دهه شصتی قطعن روزهایی وجود داشته که
،
در اتاقشو بسته و با آهنگ یه حلقه طلایی جلوی آیینه شروع کرده به رقصیدن
.
.
.
یه فیلمی بود دو دفعه دیده بودم هیچ صحنه ای نداشت ،حتی یه بوس از لپ
برای سومین بار نگاه می کردم مامانم اومد تو اتاق فیلم صحنه دار شد !
.
.
.
فکر اقتصادی خوب زده به سرم :
میخوام برم خارج یکی از کلیه هامو بفروشم دلار بگیرم
بیام هم یه کلیه بخرم هم یه بنز کوپه !!
.
.
.
دختر عمم ۸ سالشه اومدن خونمون،
در رابطه با تهیه کننده مستندهای نشنال ژئوگرافیک صحبت میکرد …
من تا ۱۵ سالگی جلو پنکه صدای اورنگوتان در میاوردم و اطرافیانم تشویقم میکردن !
.
.
.
خدایا !
اگه قرار شد دوباره دهخدا زنده بشه ببرش تو زیمباوه،
چون اگه تو ایران زنده شه با شنیدن الفاظی مثل عجیجم ، عجقم ، بوج
قلفونت ، تیتلتو بخولم و … سکته میکنه
.
.
.
اگر تو آمریکا هم قوانین نامگذاری شرکتها مثل ایران بود،
اسم شرکت اپل میشد :
سیبپردازان سیستمگستر غرب !
.
.
.
مامانم دیروز یه طرح داد خفن یعنی مصرف برق رو نصف می کنه
گفت صبح که بلند می شی برو یه عکس از تو یخچال بگیر
تا شب هر موقع خواستی بیای درش رو باز کنی ، به همون عکس نگاه کن!
.
.
.
هیکل یارو شبیه نیم رخ چنگاله
بعد هر موقع می پرسی کجا بودی میگه باشگاه!
.
.
.
اینکه با این همه تورم هنوز «رنگارنگ» صد تومنه
نشون میده نامردا قبلا چقد گرون می فروختنش!
.
.
.
یه غمی هست که بچه های آخر بیشتر درکش می کنن
غم به مرور زمان کم شدن آدم های سر سفره !
.
.
.
ﯾﺎﺩﺵ ﺑﺨﯿﺮ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﻣﺎﻣﺎﻧﻤﻮﻥ ﺳﺒﺰﯼ ﻣﯽ ﺧﺮﯾﺪ ﺗﻮﺵ ﺣﻠﺰﻭﻥ ﻭ
ﮐﻔﺸﺪﻭﺯﮎ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﺗﺎ ﯾﻪ ﻣﺪﺕ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﺑﺎﺯﯼ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯾﻢ !
ﯾﻪ ﻫﻤﭽﯿﻦ ﺗﻔﺮﯾﺤﺎﺕ ﺳﺎﻟﻤﯽ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﻣﺎ دهه شصتیها…
.
.
.
یه سوالی ذهنمو مشغول کرده، بچه هایی که از سال ۱۴۰۰ تا ۱۴۰۹ به دنیا میان،
دهه چندی حساب می شن؟
باید چطوری خطابشون کرد؟
دهه صفری؟ دهه جدید؟ شروعی دوباره؟
دهه ناشناخته؟ تغییر را احساس کنید !؟
.
.
.
تو خیابون داشتم با موبایلم حرف میزدم
طرف تلفن خونه رو خواست منم دادمو گفتم:
یه ساعت دیگه میرسم خونم زنگ بزن
یه ساعت بعد یه دختره زنگ زده :
آقا شما به من شماره دادین!
با تعجب گفتم : مـــن ؟؟ کِی ؟؟ کجا ؟؟
میگه : وااااااااا
! فلان جا داشتین الکی با موبایل
حرف میزدین مگه به من شماره نمیدادین ؟
آخه من چــی بگم ؟!!
.
.
.
ﺗﻔﺮﯾﺢ ﺳﺎﻟﻢ ﭘﺴﺮﺍ:
ﺗﻮ ﯾﻪ ﺟﻤﻊ ﭘﺴﺮﻭﻧﻪ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﻣﻮﺑﺎﯾﻞ ﯾﮑﯽ ﺯﻧﮓ ﻣﯿﺨﻮﺭﻩ
ﺑﻘﯿﻪ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻣﯿﺸﻦ ﺗﺎ ﻫﺮ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﮐﺎﺭﯾﻮ ﮐﻪ ﺑﻠﺪﻥ ﺑﮑﻨﻦ!
ﯾﮑﯽ ﺻﺪﺍﯼ ﺩﺧﺘﺮ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﺭﻩ
ﯾﮑﯽ ﻣﯿﮕﻪ ﺳﯿﮕﺎﺭﺍ ﺩﺳﺖ ﺗﻮﺋﻪ؟
ﻭ ﻏﯿﺮﻩ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﻨﯽ ﻧﯿﺴﺖ
ﺍﻭﻥ ﯾﺎﺭﻭ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺗﻠﻔﻦ ﺣﺮﻑ ﻣﯿﺰﻧﻪ ﻗﺮﻣﺰ ﻣﯿﺸﻪ
ﺑﻘﯿﻪ ﻣﯿﺨﻨﺪﻥ ﻭ ﺍﯾﻦ ﻣﯿﺸﻪ ﺗﻔﺮﯾﺢ ﺳﺎﻟﻢ
.
.
.
دختره ابروشو تتو کرده !
دماغشو عمل کرده !
گونه گذاشته !
تو لبا و پشتشـــم از این کوفتیا تزریق کرده !
در حد عروسم آرایش می کنه !
خُب ایشون داره واضح نشون میده که حالش از خودش بهم می خورده دیگه !
کـلاً کوبیــده از اول ساختـه !
.
.
.
بعد از خیس کردن دمپایی بزرگترین ضد حال به دیگران اینه که وقتی کسی خونه نیست صدای تلویزیون رو تا آخر زیاد کنیم و بعد خاموشش کنیم و از خونه بزنیم بیرون تا نفر بعدی که میخواد تلویزیون رو روشن کنه برق از سه فازش بپره
امتحان کنین آی حال میده … آی حال میده …
.
.
.
چند وقت پیش حس کمبود محبت داشتم رفتم یه کم بتادین روی دستم ریختم و اومدم جلو مامانم سرفه کردم گفتم وای دارم خون بالا میارم …
مامانم زد تو سرم گفت از بسکه میری تو اون اینترنت بی صاحاب ؛ برو توالت فرشامو کثیف کردی …
بابام کلا محلم نذاشت …
داداش کوچیکم هم داشت از خوشحالی بالا پایین میپرید و میگفت آخ جون اگه سعید بمیره اتاقش مال من میشه !
خدا این حس رو نصیب دمپایی ابری توی دستشویی نکنه …
.
.
.
یه دختر دایی دارم یه بار اومده بود خونه ی ما ، یه دختر ۵ ساله هم داره !
دخترش داشت تو حیاط بازی میکرد اینم همش از محسنات دخترش میگفت که : چقدر انگلیسی بلده ، کامپیوتر که هیچی باباشو میزاره تو جیبش ، نقاشی میکشه در حد داوینچی … همینجور داشت میگفت که یهو دخترش اومد تو اتاق گفت :
مامان من عـــــن دارم …
.
.
.
مگه نمیگن مدرسه خونه دوم آدمه ؟
به خدا ما تو خونمون با شلوار راحتی میگردیم و لم میدیم ولی نمیدونم چرا تو مدرسه وقتی شلوار راحتی میپوشی میگن مگه اینجا خونه خالس ؟!؟!؟!
خونه خودمونه میخوایم توش اینجوری بگردیم … مگه نه ؟
تازه وقتی رو در و دیواراش یه چیزی مینویسیم میگن شما تو خونه خودتونم رو در و دیواراش یادگاری مینویسین ؟
دیگه من چی بگم به اینا ؟ تکلیفشون با خودشونم مشخص نیست !
.
.
.
از فانتزیای اصلیم اینه که واسه یه سرماخوردگی ساده برم دکتر یهو بگن بیماری لاعلاج داری و فقط ۱ سال زنده میمونی ! منم ۱۱ماه با این راز تو سینم زندگی کنم تا اینکه یه روز که خیلی اطرافیان یا همکلاسیام اذیتم کردن این راز رو فاش کنم و همه تو بهت و حیرت به هم نگاه کنن و زبونشون بند بیاد … منم در همین حین صحنه رو به سمت نور افق ترک کنم و در نور محو بشم و هرچی صدام کنن و دنبالم بیان بهم نرسن و بقیه ی عمرشونو تو حسرت و غم و احساس عذاب زندگی کنن کصـافـطــا !!!
اخیرا هم به این شکل کاملش کردم :
بعد که ۱سال تموم شد به نحو عجیبی زنده بمونم و قیافه و هویتمو عوض کنم برم تو کلاس به عنوان یه شاگرد جدید بشینم که از خارج اومده ؛ بعد عذاب وجدانشونو ببینم حال کنم !
تخیل در حد جنگ ستارگان هندی !